یه عالمه بزرگ شدی!
سلام داداشی سلام گلم راستش انقدر اذیتات زیاد شده و سرم طبق معمول شلوغه که اصلا وقت نکردم عکس جدید ازت بگیرم یا بیام توی وبلاگت باورت میشه حتی نام کاربریتم یادم رفته بود 😐
اقا اینا همه به کنار انقدر بزرگ شدی ماشالله که وقتی عکسای نوزادیتو میبینم میگم عه یادش بخیر 😍
از پیشرفتات باید بگم قلت میزنی بل میری گاهی میری توی اشپزخونه یا توی اتاقا الکی گریه میکنی برای چیزایی که ازت میگیریم یا از همه مهمتر غذا میخوری و یه عالمه چیز دیگه خلاصه اینکه این مدت دوران طلاییت بود فکر کنم😐🌟
بابا هنوز صدات میکنه بهشت بابا و اینکه تو کلی بهش وابسته شدی گاهی وقتی میره گریه میکنی ولی اینو بگما بعضی اوقات بوست میکنه فرار میکنی تو بقل من😍😋
و از همه مهمتر خیلی لوس شدی خواهر بزرگه میگه فهمیده شاهزاده این خونس انقدر قربون صدقش میریم میخوای لوس نشه😂
اخ اینو یادم نره انقدر به خواهر بزرگه وابسته شدی که وقتی میره بی تابی میکنی اونم داعم میخواد توی ویدیو کال تورو ببینه😉
داداشی میدونم خوب ننوشتم ولی انقدر اتفاقات زیادی افتاده که نمیدونم چجوری بهم ربطشون بدم اصلا مطمعنم نصفشو یادم رفته بگم😐
فقط بدون عاشقتم وقتی میخوابی کنار گوشت میگم😊✨
عشقم خوابه
دنیام خوابه
داداشیم خوابه
نفسم خوابه
همه کسم خوابه🌸
لا لا لالاییی
17خرداد 99
ساعت 5:35
اینجا اولین عید نوروزت بود داداشی و اولین هفت سین زندگیت😉
اینجا تقریبا 5ماهت بود و ما انقدر زوق داشتیم که به زور نشوندیمت😐
الهی بمیرم برات اینجا انقدر گریه کردی ابجی جلوی تلوزیون بقلت کرد نشوندت رو شونش توهم شروع کردی خوردن انگشتش یوهو دیدیم ای بابا خوابیدی😀
اینجا 3ماهت بود برای اولین بار رفتی مشهد یعنی اولین سفرت😘
عه اینکه خواهر بزرگس😂
اینم اولین غذاتو وقتی خوردی اینو یادم نره بگم بعدش گریه کردی دنبال بقیش بودی😂#حریره_بادام