محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره
وب خاطرات داداشیوب خاطرات داداشی، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

خاطرات داداشی :)

محمد حسین عزیزم این صفحه رو میزنم تا وقتی بزرگ شدی شاهد رشد خودت و احساسات من بشی یه هدیه کوچولو از طرف خواهری:)

غنچه بودی گل شدی!

1399/12/16 13:29
نویسنده : atefeh
227 بازدید
اشتراک گذاری

سلام اقا قشنگه سلام لامپ 2000وات خونه

خان داداش الان داشتم عکساتو نگاه میکردم و ضعف کردم برای اون حجم کچلی😍اون حجم مضلومیت و کوچولویی😍

بعد پیش خودم گفتم چه حس قشنگیه که از بچگیت تمام لحظاتت رو دیدیم درست مثل یه غنچه که ازش مراقبت میکنی تا بزرگ بشه و گل بشه😍

(کوچولوییات)

محمدحسین این رو هم بگم که این هفته مریض شده بودی و حتی اب میخوردی بالا میاوردی به جرعت میتونم بگم از بدترین لحظات عمرم بود که ضعف میکردی و نشسته خوابت میبرد میوفتادی رو دستم فقط میتونم بگم خدایا شکرت که سلامت شدی 

البته همین باعث شد بیشتر ارزشت رو بفهمیم و برات وقت بزاریم😍

پیشرفتات:

شلوارتو میکشی بالا

دندونای عقبت داره در میاد

و کلا 6 تا دندون داری 4تا بالا 2تا پایین

کلمات بیشتری رو میگی و نمیشه درست تشخیص داد مثلا امروز صبح گفتی پیسی (پیشی)

راستی توی خونه راه میری و داعم میگی دفتاد(افتاد) و این کلمه رو از برنامه بچه محل یاد گرفتی

دیگه اینکه خیلییی ماشالله پر انرژی هستی وقتی میریم جایی نمیتونیم یه لحظه بشینیم 

بهتر از قبل هم غذا میخوری البته با ماست

پفکم خیلییی دوست داری نمیخواستیم بهت بدیم ولی نشد کشفش کردی 

به چایی میگی داخ

راستی مریض که شده بودی سشوار رو روشن میکردیم اروم میشدی و میخوابیدی تا ماساژت بدیم الان که خوب شدی دراز میکشی و میگی داخ یعنی سشوار روشن کنید منو ماساژ بدید😂

همین دیگه بای بای😘

پسندها (4)

نظرات (1)

🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
17 اسفند 99 15:59
وای خدا چه قدر نازهههههه
atefeh
پاسخ
😍💕